توضیحات ارائه شده در بندهای دو و هفت، من را به یاد کتاب “بارهستی” اثر میلان کوندرا می اندازد. این کتاب را یکی از اساتید عزیز دوران دانشگاه به عنوان کتابی تاثیرگذار برای او،در پاسخ به پرسش ما در یک اردوی علمی معرفی کرد، در طول سه یا چهار سال، چندین دفعه از ابتدای کتاب تا اواسط اون رو خواندم، حس سنگینی مطالعه اش رو هنوز به یاد دارم، بالاخره بعد از شاید پنج سال، موفق شدم آن را از ابتدا تا انتها بخوانم.
الان که به موضوع کتاب فکر میکنم، خاطرات مبهمی ازش در ذهن من هست و عمق تاثیرگذاری اون رو برای خودم، به مراتب کمتر از سایر کتاب هایی که خوندم، میدونم.
اگر میدونستم، بعضی آثار بزرگ ادبی جهان، میتونه برای همه جذاب نباشه، اصرار به پایان بردن این کتاب رو به یک خاطره تلخ برای خودم بدل نمیکردم. مساله ای که باعث شد علیرغم عادت به کتابخوانی، برای مدتی به سراغ کتاب جدید نروم. ناگفته نماند که دیدن لیست کتاب های پیشنهادی سال ۹۵، حتی من رو وسوسه کرد که دوباره بار هستی رو بخونم، شاید این بار حس بهتری نسبت بهش داشته باشم ولی الان دیگه میدونم که این مساله، حداقل با وجود لیست بلندی از کتاب های نخوانده، ضرورتی ندارد.