شعر در آتش یاد
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۱/۲۹
  • تعداد بازدید: ۴۱۴

شعر در آتش یاد

حیرانم، همچو دیوانگان،

سرافکنده در سایه های کردار خویش،

ویرانه ای از طوفان خاطرات،

می سرایم؛

نقش عشق،

آتشی سوزان در خیالم،

شعله ور.

خاموش تر از نجوای فریادها

در دل سکوتی ژرف

هراسانم،

از تیرگی و ظلمت خویشتن.

دلشکسته تر از همیشه،

و در زنجیر یادها

آیینه ها فریاد می زنند،

شعرهای ناب را،

در هر تار و پود وجودم

تجلی می کنند

با چشم دل،

به تصویر می کشانم،

خویش را

می سرایم

نقش یاد را،

نقش عشق،

سرافکنده از کردار خویش.

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

خورشید درخشان
خورشید درخشان
در دل آسمان ای خورشید درخشان   با نور خود شب را در آغوش می‌کشی...

کلمه
کلمه
کلمه نه یک صداست  نه یک حرف نه یک نشانه. کلمه یک جهان است یک...

# لحظه‌ها
# لحظه‌ها
#شعر_بخوانیم  #لحظه‌ها  زندگی در تکاپوی لحظه‌هاست در هوای هر نفس، غم و شادی هم‌راستا چشمانم به دور دست‌ها می‌نگرد  چه‌قدر...

وقتی خدا بخواهد قدت را اندازه بگیرد
وقتی خدا بخواهد قدت را اندازه بگیرد
#دلنوشته_بخوانیم  وقتی خدا قلبت را اندازه می‌گیرد  وقتی خدا بخواهد   بزرگیت را بسنجد   خط‌کش و متر نمی‌آورد  چشم به ارتفاع...

ارسال نظر برای «شعر در آتش یاد»
نمایش فرم

نظرات کاربران (0)
    نتیجه‌ای یافت نشد.

برو بالا