شعر #دلتنگی
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۰/۲۳
  • تعداد بازدید: ۲۸۰

شعر #دلتنگی

عشق، همان لحظه ای که در دل شب چراغی روشن می کند در قلبم دلتنگی، همان زبانی که در سکوت ندای حضور تو را می شنود من در میان هر لحظه ی بی تو در جستجوی چیزی هستم، چیزی گم شده یک خاطره، یک بوسه، یک کلمه که در کلام ناتمام تو جا مانده و دلتنگی در دل شبانه ام پر می شود عشق تو، در من شعله می زند مثل آتش در درخت خشک هر لحظه، هر نفس، هر یاد تو با منی، حتی وقتی دوری دلتنگی در آغوش عشق می چرخد مثل باد در میان برگ ها اما این دلتنگی، یادآوری است که من و تو همیشه با همیم

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

دلنوشته قفسی به نام ذهن
دلنوشته قفسی به نام ذهن
نمی‌دانم آن چیست که مرا آزار می‌دهد! شاید افکار مزاحم و آزار دهنده روحم را...

کلمه
کلمه
کلمه نه یک صداست  نه یک حرف نه یک نشانه. کلمه یک جهان است یک...

کودکان غزه
کودکان غزه
بسم الله الرحمن الرحیم   #دلنوشته برای کودکان مظلوم غزه با قلبی آکنده از درد و ناتوانی،...

وقتی خدا بخواهد قدت را اندازه بگیرد
وقتی خدا بخواهد قدت را اندازه بگیرد
#دلنوشته_بخوانیم  وقتی خدا قلبت را اندازه می‌گیرد  وقتی خدا بخواهد   بزرگیت را بسنجد   خط‌کش و متر نمی‌آورد  چشم به ارتفاع...

ارسال نظر برای «شعر #دلتنگی »

برو بالا