دیروز در نشست خوبی شرکت داشتم با عنوان همخوان. با موضوع بحث در مورد یک کتاب مشخص. جلسه خوبی بود و من هم تصمیم گرفتم چند نکته در مورد کتابخوانی خدمتتان عرض کنم:
خیلی از ما، دوست داریم که صفت «کتابخوان» را به ما هم نسبت دهند. ولی این دوست داشتن، بیشتر وقتها در حد رویا باقی می ماند.
برای اینکه کتابخوان شویم، اولین چیزی که نیاز داریم، انگیزه ای قوی است.
بله. کتاب بهترین دوست است؛ ولی شاید کسی نخواهد لحظاتش را با این دوست بگذراند ! مگر اینکه انگیزه و دلیلی قوی و دوست داشتنی داشته باشد.
این انگیزه هر چیزی می تواند باشد، به شرط آنکه ما را تکان دهد !
یکی از دوستان تعریف می کرد که در سفری خارجی، همه اروپایی ها کتاب به دست داشتند و او نیز برای اینکه نشان دهد کتاب خوان است، مجبور شده در یکهفته، ۵۰۰ صفحه کتاب بخواند !
شاید این فرصت (؟!) برای ما پیش نیاید تا همچین انگیزه قوی ای بگیریم، ولی مثال خوبی از انگیزه ای تکان دهنده است.
چند انگیزه ی شاید تکان دهنده:
اگر شما مشغول به فعالیتی هستید و می خواهید در کارتان حرفه ای شوید، یک راهش همین کتاب خواندن است. ولی اگر انگیزه حرفه ای شدن در شما قوی نباشد، باز هم در حد آرزو باقی خواهد ماند.
اگر دوستانی دارید که اهل علم و هنر و بحث در مورد مسائل مختلف هستند، برای اینکه جلویشان کم نیاورید، یک راهش کتاب خواندن است !
اگر می خواهید وقتی روز به پایان رسید و مشغول حسابرسی روزانه خودتان بودید، احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید، یک راهش کتاب خواندن است !
اگر می خواهید از ترافیک، کمتر خسته شوید و وقتتان را در رفت و آمدها کمتر هدر دهید، یک راهش کتاب خواندن در داخل ماشین، اتوبوس و مترو است.
اگر می خواهید وقتی سنتان بالاتر رفت، حسرت دوران جوانی تان را نخورید، یک راهش کتاب خواندن است !
اگر می خواهید فردی با منطق و خرد و باهوش شناخته شوید، یک راهش کتاب خواندن است!
حالا فرض می کنیم شما انگیزه قوی ای برای مطالعه دارید… خب .. حالا چه باید کرد ؟
چند نکته را برای استفاده بهتر از کتاب می خواهم خدمتتان عرض کنم :
کتاب، خیلی خوب است. ولی نه هر کتابی. بعضی از کتابها فقط برای وقت تلف کردن خوب هستند ! پس برای انتخاب کتاب خوب هم وقت بگذارید.
کتاب خوب است. ولی شاید وقتی ۲ فصل از کتاب را خواندید، متوجه شوید که این کتاب، همانی نیست که دنبالش بودید. پس شاید از اینجا به بعد، وقت تلف کردن باشد. با خیال راحت کتابتان را عوض کنید !
حتماً لازم نیست که کتابی علمی یا تخصصی بخوانید. اگر از کتاب خوشتان آمده، برای خواندنش شک نکنید. به دنبال این هم نباشید که بعد از خواندن کتاب باید تغییری شگرف در زندگی شما رخ دهد ! کتاب خوب، تاثیرش را می گذارد ولی شاید مدتها بعد متوجه این تاثیر شوید.
قبل از خواندن کتاب، اول با آن دوست شوید. چه می خواهد بگوید. نویسنده اش چیست ؟ برای چه این کتاب را نوشته است ؟ عکسهایش را نگاهی بیندازید. فهرست را ببینید و بعد، کم کم وارد دنیایش شوید.
کتاب خواندن را مانند یک وظیفه نگاه کنید. شاید حوصله اش را نداشته باشید، ولی باید انجامش دهید. در این صورت، کتاب را خواهید خواند و جالبتر آنکه حوصله اش هم کم کم ایجاد می شود.
یک کتاب ۲۰۰ صفحه ای، حدود ۶-۷ ساعت وقت برای خواندن نیاز دارد. بهتر است روزی ۱ ساعت را به خواندن این کتاب اختصاص دهید تا « کتاب زده » نشوید و به راحتی بتوانید کتابتان را تمام کنید.
کتاب خواندنِ صرف، فایده ای ندارد. اگر کتاب را می خوانید که ازش چیزی یاد بگیرید و در زندگی یا کسب و کارتان از آن استفاده کنید، حتماً باید از کتاب خلاصه برداری و یا یادداشت برداری کنید. و یا بخش هایی را برای مطالعه مجدد «هایلایت» کنید. حاشیه نویسی هم تاثیر جالبی در یادآوری های بعدی کتاب خواهد داشت. ابزاری را انتخاب کنید که بتوانید همه این خلاصه ها را در آنجا نگهداری کنید و بتوانید بعداً به سادگی به آن رجوع کنید. یکی از بهترین ابزارها برای این کار، نرم افزار One Note از مجموعه آفیس است.
برای اینکه بتوانید همه جا کتاب را همراه داشته باشید، شاید بد نباشد از نرم افزارهای کتابخوان هم استفاده کنید. فیدیبو ، طاقچه و کتابراه ، نرم افزارهایی هستند که ده ها هزار کتاب را به گوشی موبایل شما می آورند. ضمن اینکه در هزینه های کتاب خریدن شما هم صرفه جویی می کنند.
حتماً لازم نیست که کتاب ها را بخرید، کتابخانه ها هنوز هم وجود دارند ! باور بفرمایید!
نویسنده: شاهین شاکری