داستان سنجدهای خسیس اثر لیلا طاهری‌نژاد
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۱/۲۵
  • تعداد بازدید: ۲۰۷

داستان سنجدهای خسیس اثر لیلا طاهری‌نژاد

در خانه نشسته ام و به جعبه سنجدها خیره شده ام. یادم می آید وقتی این سنجدها را خریدم، چقدر احساس مهم بودن و خاص بودن می کردم! هفتاد هزار تومان! در بازار، آقای حسینی با لبخندش می گفت که این سنجدها خیلی خوشمزه اند، و من بی درنگ چشمانم به این سنجدهای درخشان افتاد. رنگ زرد طلایی شان و عطر دلپذیرشان مرا مجذوب کرده بود. حال که به آن ها نگاه می کنم، می بینم چقدر بی دلیل از آن ها محافظت کرده ام. همیشه به سارا می گفتم: "این ها را نباید زود تمام کنی. ببین چقدر ارزش دارند!" اما اکنون می فهمم که نتوانستم آن ها را با کسی که دوستش دارم به اشتراک بگذارم. حتی یک بار هم اجازه ندادم سارا یکی را بخورد. از این رفتار واقعاً شرمنده ام. سارا همیشه می خواست با من این سنجدها را بخورد. او با محبت و آرزو به من نگاه می کرد و هر بار که جعبه سنجدها را می آورد، من احساس می کردم اگر بخوریم، دیگر چیزی برای من نمی ماند. اما آیا واقعاً این طور بود؟ هیچ کس نمی تواند بگوید طعم سنجدها چطور است اگر هرگز از جعبه خارج نشوند! حالا می فهمم که خودم را در دام خساست گرفتار کرده ام. با هر روزی که می گذشت، سنجدها به تدریج می پوسیدند. چند روز پیش، جوابی به سارا نمی دادم وقتی گفت: "عباس، چرا سنجدها را نمی خوری؟" او حق داشت. من، مرد خسیس، به جای لذت بردن از زندگی، به نگه داری از سنجدها پرداختم. و حالا اینجا، در این جعبه، سنجدهای فاسد و بی مصرف به من یادآوری می کنند که زندگی در چه چیزهایی است. تمام سنجدها کرم زده و خراب اند. حس می کنم زندگی من هم به همین شکل خواهد بود اگر همچنان بترسم که لذت ببرم! هیچ کدام از سنجدها را نخوردم. حالا سارا به من می گوید: "عباس، می بینی؟" او راست می گوید. من نه تنها سنجدها بلکه فرصت های لذت بردن از زندگی را نیز از دست داده ام. من تصمیم گرفته ام! دیگر نمی خواهم عاشق چیزهایی باشم که نمی توانم با کسانی که دوستشان دارم به اشتراک بگذارم. این سنجد دیگر به چیزی تبدیل نمی شود. باید آن ها را بیرون بیندازم. و از امروز به بعد، باید برای خودم و سارا زندگی کنیم. امروز روز جدیدی است. دیگر احتیاج به خساست نیست. باید لبخند و عشق را در نظر بگیرم تا زندگی را با سارا پر از خوشبختی کنم! سنجدهای جدید خواهیم خرید. زندگی کجاست جز در اشتراک گذاری و لذت بردن از هر لحظه ی آن؟

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

خاطره
خاطره
#خاطره_بخوانیم   دو ماه پیش من به مصلا رفتم برای نماز جمعه. روز جمعه بود و هوا...

شرط بندی
شرط بندی
‍ #معرفی_کتاب  #شرط‌بندی  #آنتوان_چخوف  #ترجمه_حسین_کارگر_بهبهانی   این کتاب در سایت طاقچه از مجموعه کتاب‌های مطالعه در...

معرفی کتاب ماه الماس
معرفی کتاب ماه الماس
«ویلکی کالینز» نویسنده کتاب رمان ماه الماس است. او در این رمان، زوال اشرافیت و...

شعر سکوت و سادگی
شعر سکوت و سادگی
اینجا مردمانش ساده‌اند!   قلبم از درد می‌نالد،   قاب‌های نور باید افراشت؛   زندگی را،   عشق را،    در دل  باید جستجو کرد  در نگاهی...

ارسال نظر برای «داستان سنجدهای خسیس اثر لیلا طاهری‌نژاد»

برو بالا