با من حرف بزن! من عاشق دیدن سپیده دم هستم. هر بار با دمیدن مروارید صبح با زمزمه های جویبار و با صدای شیرین تو هم صدا می شوم. می دانم که انتظارم برای تو به زیبایی و روشنایی نور و عشق است و در امتداد زندگی با کوهسارهای بلند هم نوا هستم. زیرا که با من سخن از عشق و راز ابدیت گفته اند. من در امتداد هر شب، در تپش ستاره ها و بارانِ مهتاب، چشم انتظار دیدن صورت زیبای چون قرص مهتاب تو هستم. دست هایت نورانی و روشن است و منتظرم تا دست هایم را لمس کنی و من آن ها را خالصانه ببوسم. مرا بنگر من اینجا با تپش ستاره های شب و درخشش مهتاب همراهم! در بارش باران ماه، با تو هم صدایم. با رویش گل های سرخ و زیبا می رویم و خندانم و با روز روشن و نمایانم من با کوهسارهای بلند و زیبای زندگی، همرازم و می دانم راز زیبایی دریای بیکران را! و می دانم راز مهربانی ها را. چون من عاشق تو هستم و به غیر از تو به هیچکس رو نمی زنم. هم نفسم، با گونه های طلایی مهتاب در ابتدای این شب های طولانی و مثل هر شب باز تو را صدا می کنم و با تو راز شادی، مهربانی و زیبایی ها را می خوانم و درختان سرو بلند با من هم صدا هستند. پس با من حرف بزن، ای که تمام آرزوهای من تو هستی!
#لیلا_طاهری_نژاد