احساس شرم برای من عادی شده بود. این احساس مثل نتیجه ای بود که از شغل پدر و مادرم و مشکلات مالی شان به دست می آمد. آنها در گذشته کارگر بودند و ما هم در وضعیتی دشوار زندگی می کردیم. در روزهای یکشنبه ی ماه ژوئن، شرم برایم به یک شیوه زندگی تبدیل شد و آن قدر در وجودم ریشه دوانده بود که حتی دیگر متوجه اش نمی شدم.
کتاب «شرم» داستان خانواده ای با وضعیت اقتصادی پایین در نرماندی در دهه ۵۰ میلادی را بازگو می کند. راوی، آنی دوازده ساله، از احساس شرم خود نسبت به والدینش می گوید. این احساس بعد از یک اتفاق ویرانگر به وجود می آید و او را به شناخت طبقه اجتماعی اش و نگاه دیگران به زندگی اش آگاه می کند. آنی ارنو برای بیان احساساتش از ساده ترین واژه ها استفاده می کند و به گفته خودش، او رمان نمی نویسد بلکه فقط داستان زندگی خودش و والدینش را می گوید.
#برداشت_از_لیلا_طاهری_نژاد