بسمه تعالی
گواراترین طعم دوستی به کدامین جمعه رو نمایم تا عطر و بوی تو را از پس پرده غیبت به مشام تارو پود جانم رساند، تا تار تار وجود خسته ی ناامیدم را گوارا بخشد. تا کی به تمنای مهر و دوستی لحظه لحظه آمدنت عطش برامده از دلم را خاموش نمایم. تا کی عاجزانه به خورشید التماس نمایم تا دامن طلایی رنگش را از سمت صبح ظهور تو بگستراند . آقاجان مولای مهربانی، من نالایق به کدامین نا، کدامین توان در دریای پر تلاطم هزار رنگ دنیا غوطه ور نشوم، مگر می شود در هوایی که دوستی و مهر رنگ بی مهری به خود گرفته نفس کشید. من گدای کوی مهرو دوستی، محبت توأم مولاجان دست به دامان تو کوچه پس کوچه های سوت و کور و غبار گرفته دلم را به اشک شوق آمدنت آذین بسته تا طلوع آفتاب نگاه پر مهر و محبتت را به نظاره بنشینم. روزی خواهد آمد که عطر حضورت، دستان مهربانت این تارهای از پس هم تنیده دنیای سرد و ظلمانی ما را در هم بگسلد آقاجان. الهی آمین