تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۱/۰۹
تعداد بازدید: ۳۶
ثبت کننده: محمدعلی رضائی
محمد پیامبر شایسته سالاران
ان الله یامر بالعدل و الاحسان
انسان بنده احسان است
کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا
بدون عشق نمیشه زندگی کرد.
بدون علم سخت میشه زندگی کرد.
محمد (ص) پیامبر شایسته سالاری (مریتوکراسی)
من عرف نفسه فقد عرف ربه
مولانا انسان را یک جسم، ظرف و یا سخت افزاری می داند که بواسطه یک روح یا نرم افزار زنده شده است و زندگی می کند. اما چون این نرم افزار (متافیزیک/عقل) در عمق و در سرتاسر وجود پخش است، احساسش نمی کنیم. همچون ماهی که غرق در آب است ولی آب را نمی شناسد و اهمیت نمی دهد. انسان هم وجود این عقل و متافیزیک را در وجود خود حس نمی کند و به آن اهمیت نمی دهد.
الله نور السماوات و الارض
لذا انسان از ابتدای زندگی شروع می کند به ایجاد یک عقل و متافیزیک دومی بنام عقل عینی و تجربی شخصی در وجود خود. این عقل عینی و تجربی کم کم در وجود انسان احساس می شود و رشد می کند. مولانا عقل و هوش اصلی زندگی را کشت اول زندگی و عقل و هوش دوم را کشت دوم زندگی انسان می داند که روی کشت اول و هوش اصلی انسان را می پوشاند.
که تو آن هوشی و باقی هوش پوش
خویشتن را گم مکن یاوه مکوش
و این عقل اول و عقل اصلی است که زندگی ما انسانها را می سازد. عقل دوم و عقل تجربی زندگی ما را انجام می دهد. عقل دوم برخلاف عقل اول که کامل و بی نقص بوده، عقل دوم همراه با نقص و دارای ناخالصی و احساس آلوده است.
غرق در عقل ایم جمله و غافل ز عقل
همچو ماهی غرق در آب و غافل ز آب
عقل این نیست این هست شبه عقل
عقل احساس آلوده کی ماند به عقل ؟
عقل حق را گر بریزند در ظرف کج
کج درآید عقل از آن، کج نیست حق
عقل حق را اگر در ظرف و سخت افزار انسانی بریزند این ظرف و سخت افزار عقل خدا را متناسب با نیاز ها و خواسته هایش از آن بهره برداری می کند و لذا بسته به کیفیت و اهداف آن انسان ماحصل خروجی از او متفاوت خواهد شد.
عقل دوم گاه راست گه نگون
عقل اول ایمن از ریب المنون
عقل احساس گاه مطلوب گه نگون
عقل وجدان عاری از ریب المنون
عقل وجدان عقل اصلی است
عقل احساس عقل فرعی است
عقل وجدان عقلی کامل است
عقل احساس عقلی ناقص است
عقل فرعی گاه بر راست گه نگون
عقل اصلی ایمن از ریب المنون
عقل جسمی گاه در راستی گه نگون
عقل اصلی ایمن از ریب المنون
عقل انسان بر رقابت کوبد او تا زنده است
عقل یزدان لیک رفاقت جوید و سرزنده است
جمله بیزارند مردم از جنگ ها ولی
کم کسی داند که جنگ در عقل هاست
عقل این انسان با آن در نزاع است
عقل یزدان عاری از جنگ و نزاع است
عقل انسان در رقابت جوشد واندر جفا
عقل یزدان در رفاقت کوشد واندر صفا
عقل رنگی گاه سرخ است گاهی سفید
عقل بیرنگ نه سرخ است و نه سفید
عقل انسان گه دوست گه دشمن باخدا
عقل یزدان مطلقا در دوستی با خدا
عقل انسان تابع زمان است و مکان
عقل یزدان عاری از هر زمان و هر مکان
عقل انسان سرد، خام، پرحجم، ناپخته است
عقل یزدان گرم، ناب، کم حجم، خوشمزه است
عقل انسان گاه در خیر گه در شر است
عقل یزدان خیرخواه، خیرکار در فر است
عقل انسان خودخواه، تنبل، خواهنده است
عقل یزدان نوعدوست، عادل، بخشنده است
عقل انسان پر خور کم حاصل است
عقل یزدان کم خور پر حاصل است
عقل انسان کم، کور، ناراست، ناسازگار
عقل یزدان برنظم، بینا، راست، سازنده است
عقل انسان خود نگر خود محور است
عقل یزدان کل نگر جمع محور است
و قال ربکم ادعونی استجب لکم
و خداوند می گوید عقل اصلی را فراخوانید تا حاضر شوم.
باید که جمله جان شویم تا لایق جانان شویم
این جان نه، آن، تا از شهنشاهان شویم
انسان باید بتواند عقل اول یا عقل وجدانی را در خود فعال و تقویت نماید و عقل دوم و احساسی را ذیل عقل وجدانی قرار دهد و مدیریت نماید تا به درجه بنده شایسته و شاهنشاهی (خداگونگی) برسد. یعنی فهم، خرد و معرفت برای مدیریت زندگی را بدست آورد. اخلاق (مدیریت فردی) و سیاست (مدیریت اجتماعی