داستان سیستان 10 روز با ره بر یادداشت های شخصی نوشته رضا امیر خانی
نویسنده کتاب از همراهان رهبر انقلاب در سفری ده روزه به سیستان و بلوچستان بوده است. وی مشاهدات لحظه به لحظه خود را از مکان ها، اشخاص، چگونگی مراسم استقبال و اسکان همراهان، ارتباط رهبر با مردم (به خصوص خانواده شهدا)، مشکلات منطقه و بسیاری نکات به یادماندنی دیگر از این سفر را به زبان محاوره و به شیوه ای عینی بیان کرده است. از این جهت، سفرنامه حاضر به گونه ای است که خواننده می تواند جزئیات آن را به راحتی تجسم کند.
جلودار كاروان، همان جمس جنگ جهانی دوم بود كه عبدالرحیمی نوكش نشسته بود و فیلم میگرفت و مدام به مسوول حفاظت كه روی سقف ماشین آقا نشسته بود، اشاره میكرد كه پایش را روی شیشه نگذارد و كادر او را ضایع نكند. مسوول حفاظت هم انگار نه انگار. تا دسته گلی روی ماشین میانداختند، پا میگذاشت روی شیشه و میآمد روی كاپوت و دستهگل را پایین میانداخت. یكی دوبار عبدالرحیمی چنان عصبانی شده بود كه میترسیدم دوربین بتاكم را از آن بالا پرتاب كند روی سر جمعیت ... روی داربست پشت جمس، هر چه چشم دواندیم اثری از آثار، عبدالحسینی ندیدیم. دنبال عبدالحسینی میگشتیم كه ناگهان دو جوان كه كنار من ایستاده بودند، فریادی كشیدند كه «خودش است» و شروع كردند به دویدن. نمیدانم چرا، اما باید اعتراف كنم كه با این سن و سال، جو ما را گرفت ناجور. ما هم دویدیم دنبال جوانها. جوانها به دو رفتند و پیرمردها و پیرزنها را زیردست و پا له كردند و خودشان را رساندند به اتومبیل ره بر و شیشهی جلو.ما هم ایضاً.
مهلت شرکت در مسابقه تمام شده است.
۱- Omid.Deymi ، جایزه: ۵۰۰۰ تومان